خاطرات رزمندگان گردان انصارالرسول لشکر 27 قسمت دوم
فروردین سال 1366 بود. لشکر 27 محمد رسولالله (ص) برای عملیات بیتالمقدس 4 در منطقة عمومی سد دربندیخان عراق آماده میشد. مأموریت گردان انصار، عملیات بر روی ارتفاعات شاخ شمیران بود. ما بچههای گردان را توجیه کردیم. سپس اردوگاه گردان در نزدیک شهر باختران (شهرک آناهیتا) را جمع کردیم و پس از طی مسافت زیادی، به محل برقراری اردوگاه عملیاتی در لابهلای ارتفاعات منطقه رسیدیم. بچهها به سرعت چادرهای گردان را بهصورتی که چادر گروهانها چون هلالی در اطراف شیار، چادر فرماندهی گردان را احاطه کند، برقرار کردند. ما و بچههای کادر گردان، بیرون چادر نشسته بودیم و داشتیم در مورد عملیاتی که قرار بود همان شب انجام دهیم، صحبت میکردیم. قاسم مشکینی، جواد عسگریان، سید احمد نبوی و چند نفر دیگر از بچهها در جمع بودند. همینطور که صحبت میکردیم، ناگهان بدون اینکه هیچگونه صدایی شنیده شود، راکت شیمیایی دشمن در فاصلة 3 متری پشت چادر ما اصابت کرد و بر اثر برخورد آن به زمین که پوشیده از گلولای بود، قدری از آب و گلها به سروصورت بچهها پاشیده شد. ما که هیچگونه صدای انفجاری نشنیده بودیم، نمیدانستیم این آب و گلها از کجا آمده؛ اما ناگهان بچههایی که متوجه قضیه شده بودند، فریاد زدند: «شیمیایی، شیمیایی، گاز خردل است...» منبع: " ماآن جابودیم... " کتاب خاطرات رزمندگان گردان انصارالرسول لشکر27محمدرسول الله صلوات الله علیه ذکراین خاطره از : قاسم قربانی روابط عمومی گردان انصارالرسول صلوات الله علیه |